غمزده
|
|
دانی که دل غمزده را لعل تو خون کرد
خون کرد و فراق تو اش از دیده برون کرد
خلوتگه دل جای هوس بود از این پیش
عشقت به درون آمد و اغیار برون کرد
دیوانه مجویی به همه شهر که ما را
گیسوی چو زنجیر تو پابست جنون کرد
حیرت برم از آنکه به زلف تو زند دست
کاین مار سیه را زچه افسانه فسون کرد
ما روز ازل شیفته ی روی تو بودیم
آشفته سر زلف تو ما را نه کنون کرد
نظرات شما عزیزان:
|
سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, |
|
|
|